Friday, October 9, 2009

خطاب به خودم

عالیه جون! قربونت برم، یادت میاد اون وقت ها که می رفتی مدرسه، می رفتی دانشگاه، باید مقنعه می ذاشتی سرت، چقدر حرص ات در می اومد؟ یادته اون موقع ها که تو سایت کلوب عضو بودی، تو یه قسمت از پروفایلت - اون چیزهایی رو که بدمون می اومد باید می نوشتیم - در کنار سایر چیزها نوشته بودی "مقنعه"؟ یادته می گفتی وقتی مقنعه میذاری، حالت از قیافه ات به هم می خوره، می گفتی وقتی مقنعه رو بر می داری موهات بدحالت می شه، یا می گفتی حس خفگی بهت دست می ده؟ یادته قرن به قرن یه دونه، فوقش دوتا مقنعه می خریدی و عقیده داشتی ارزش پول دادن بالاش رو نداره؟ حالا آفتاب از کدوم طرف دراومده، وقتی که نیازی به گذاشتن مقنعه نداری، جایی که می خوای بری نیازی به مقنعه سر کردن نداره، در کمال خرسندی و رضایت مقنعه سر می کنی؟!! ا

3 comments:

  1. یادمه بچه بودم از این مقنعه کاموایی ها مد شده بود! بعد اونوقت من که می ذاشتمشون و می اومد خونه یک الکتریسیته ای به وجود می اومد که نگو!!!!!

    ReplyDelete
  2. بعضی وقتها ادم حوصله نداره شال و روسری بزاه . برای در ادامه اون باید موهاشو درست کنه یه مانتو بهتر بپوشه . بعضی وقت اصلا حسش نیست !
    یه مقنعه میندازه سرش خیال خودشو راجت میکنه !
    من که اینجوری بودم :D

    ReplyDelete
  3. bayad 1 chizi raje b maqna'e gof? : maqna'e khahar kocholoye man hamishe kenar e loppeshe ... albate AGE saresh bezare ;)

    ReplyDelete