Monday, August 16, 2010

رمضون

خدا رحمت کنه خدا رو، اون موقع که در قید حیات بود، زندگی خیلی شیرین بود، دیگه مجبور نبودیم ماه رمضون، چون بقیه روزه دارن و آب خوردن ما در ملاء عام بی تابشون می کنه، تشنه و گشنه بمونیم !!! ا
اولا روزه برای سلامتیه ولی معمولا خیلی ها هستن که با روزه گرفتن - اونم تو این گرما در روزهای بلند - به سلامتی خودشون لطمه وارد می کنن. دوم این که یکی از دلایل روزه گرفتن، اون طوری که شنیدیم، به نوعی همذات پنداری با فقراست. فکر کنم قبلا هم یه جایی نوشتم: ا
آقایی که فتوا می دی، فقیر غذاخوردن بقیه رو می بینه اما غذا نداره بخوره. و شما می گی ماه رمضون هیچ کس نباید در ملاء عام غذا بخوره چون بقیه می بینن و هوس می کنن؟! ا

Tuesday, July 27, 2010

خدا در زبان شناسی

این چه خداییه که پژ گچ نمی تونه بگه؟! ا
*
آینده نگری: مسلموناش! بابا شوخی بودا! بحث دینی از نوع بد وبیراه گویی راه نندازین! ا

Friday, July 23, 2010

بیچاره مجردهای خونه مجردی

یه شب نشستم پای یکی از این سریال هایی که هرشب ایران پخش می کنه. تو مایه های رستگاران و نرگس و این سریال ها. دانیال حکیمی توش بازی می کنه. ا
تو این سریال ها می خوان از تک تک لحظه ها استفاده کنن برای حاکم کردن تفکر خودشون بر مردم. ا
اون اپیزودی که داشتم می دیدم این بود که پسره (نقش اصلیه به گمانم، عین اسکولا می مونه!:دی البته خودش که واقعا مثه اسکولا نیست، گریمش این طوریه به گمانم!) رفته بود پیش عموش که گویا مرد دانایی بود و داشت از پدرش شکایت می کرد. عموئه هم با لحن ملایم، از این لحن ها که آدم چندشش می شه یاد لحن ملایم احمدینجات می افته، داشت راهنماییش می کرد. مثل این که پسره گفت می خواد مستقل شه. عموئه هم گفت "تو درست رو بخون، یه کار خوب پیدا کن، ازدواج کن، مستقل شو!" یعنی آدم رسما باید ازدواج کنه تا مستقل شه! یعنی آدم از چاله دربیاد بیفته تو چاه! ا
خب حالا این جا نکته داشت و نکته اش هم اینه که: مجردهای خونه مجردی کار خوبی نمی کنن که وقتی مجردن می رن تو خونه مجردی زندگی می کنن! ا
اینا به جای این که تفکر ابلهانه ی یه سری ملت رو، مبنی بر این که همسایه ی مجرد نباید بیاد تو آپارتمان و ...، عوض کنن و اوضاع رو تلطیف کنن و این همه منفی نگری بیخودی رو از بین ببرن، بدتر بهش دامن می زنن! ا
چیزی به نام حریم شخصی در ایران وجود نداره. فرهنگ کشور این جوری، صیاصت کشور خاله زنک تر از فرهنگ کشور! بعد بیان هی بگین بَه بَه به ایران و فرهنگ ایران ... اونم چه به بهی!! بَه بَه به دو هزاااار سال پیش! ا

Saturday, July 17, 2010

داف چادری

این همه هزینه کردن بیلبورد تبلیغاتی نصب کردن همه جای شهر، عکس چند تا دختر گذاشتن و نوشتن "نقطه ی شروع بدحجابی"! حالا این دخترای تو عکس همچنین هم تیکه نیستن و ساده هستن! ببین، این آخوندک ها دیگه اوضاع صکثیشون تا حد خرابه که کلا در حال ت.حریک شدن هستن! ( دو دلیل دارن که دخترا رو می گیرن: یک. آخوندک های تو ماشین گ.ش.ت به دختره نگاه می کنن تا ببینن تحریکشون می کنه یا نه، و این می شه ملاک بدحجابی! دو. خب، اینا هم نیاز به پول دارن، هرچی بیشتر بگیرن، پول بیشتری گیرشون میاد!) ا
چند تا بیلبورد هم که تصویر یه زن چادریه و روش نوشته شده "حجاب، هنر زن، و زن، هنر خلقت". یعنی اگه من برم تو گونی، هنرمندی می شم در حد فریدا کالو! بعد حالا جالب تر این جاست که یه بیلبورد نصب کردن با عنوان مجله های زرد. این بیلبورد یه مجله رو نشون می ده که رو جلدش عکس نیکی کریمیه. بعد نوشتن زیرش مجله ی زرد! اینا زرد بودن مجله رو صرفا بر اساس عکس زن روی جلد مجله تعیین می کنن!! ا
این همه هزینه واسه این تبلیغات کردن، رو هم می ذاشتن این آسفالتا رو درست می کردن، مردم هم به جای خندیدن به ریششون دعاشون می کردن! ا
*
مطمئنا اگه همه ی خانوم ها چادری شن و همه ی آقایون تیپ بسیجی بزنن، گشت ارشاد باز هم به فعالیتش ادامه خواهد داد. مثل این می مونه: فرض می کنیم آدمای جامعه ی اسلامی تیپ اروپایی امریکایی می زنن میان بیرون، حکومت اسلامی هم به دلایلی می خواد مردم پوشش داشته باشن و بازو و سینه و شکم و پاها و خلاصه اعضا معلوم نباشه. پس گشت ارشاد رو مسئول گرفتن بی حجابا می کنه. مردم هم از ترس پوششون رو عوض می کنن و خانوما مانتو و شلوار و روسری می پوشن و دیگه نه سینه شون معلومه نه پاهاشون نه شکمشون نه حتی کل موهاشون. به نظر می رسه حکومت اسلامی باید از این نتیجه خوشحال باشه، چون دیگه بدن لختی معلوم نیست! اما زهی خیال باطل! بازم گشت ارشاد سر و کله اش پیدا می شه و دنبال کسانی می گرده که با این پوشش ها تیپ می زنن و خوش تیپ می شن! مثلا فرض کن ما به یه دختری می گیم داف و خیلی خوشتیپه، اما یه خارجی میاد و می گه این کجاش دافه؟! این که همه جای بدنشو پوشونده! این دختر داف برای ماها که عمری رو با مساله ی حجاب و رنگ های تیره و لباسای گونی (مخصوصا در مدارس) سر کردیم، دافه، وگرنه اصلا تیکه ای نیست، مگر این که بره خارج از کشور! حالا فرض کن وقتی همه چادری بشن و اصلا بشن دقیقا همون عکس زن چادری رو بیلبورد تبلیغاتی! باز چادری ها تقسیم می شن به سه دسته: بدتیپ، معمولی، خوش تیپ! بعد دوباره گشت ارشاد می آد و آخوندک ها تحریک می شن با دیدن چادری های خوش تیپ و چادری های خوش تیپ رو می گیرن! و این گونه است که داف های چادری آفریده می شن!! ا

Thursday, July 8, 2010

محمدرضا گلزار

چند بار در مورد فارسی وان مطلب نوشتم، و فحش دریافت کردم و فرمودن که مخالفت با فارسی وان تریپ جدید روشنفکری منه. در صورتی که من اصلا مخالفت نکردم و نظرمو فقط گفتم و نگفتم اه ایش این چقدر بده و من اصصصصلا نگاه نمی کنم و ... به هر حال خدا در مورد هرچیزی و هر جایی هزار جور سوژه می آفرینه و ما هم استقبال می کنیم! ا
ولی خداییش، این دیگه چه نوع تریپیه؟! یه سایت دیدم عکس های محمدرضا گلزار توش بود، بعد میلیون تا کامنت گذاشته بودن ملت، اکثرشون هم می گفتن "ایییششش! نه این که خیلی خوشگله! بیریخت! اه اه! بدهیکل"! خب، من نه طرفدار گلزارم، نه خواهرشم، نه مادرشم، نه دوست دارم دوست دخترش باشم، نه همسایه اش باشم، نه دوست دارم ازش امضا بگیرم! ولی خداییش طبق کامنت های یه عده ملت، آیا این قدر محمدرضا گلزار زشته؟!! ا
درسته، هر کس یه حس متفاوت از دیگری نسبت به یه چهره داره. مثلا من یه مدت از قیافه ی "شقایق" دوست دختر هومن (کامران و هومن) خوشم نمیومد، اصلا از اون مدل قیافه ها خوشم نمیومد، اما قبول داشتم که شقایق خوشگله و هیچ ایرادی تو چهره اش نیست. یا این که قبلا می گفتم به نظرم براد پیت خوش قیافه نیست. ولی نمی گفتم زشته یا بدقیافه است! شاید مقایسه اش می کردم با جورج کلونی یا خوشگلای دیگه و به این نتیجه می رسیدم که اون قدرها هم که همه می گن خوش قیافه نیست! حالا ممکنه یکی از قیافه ی گلزار خوشش نیاد. اما این دلیل نمی شه که بگه کلا گلزار زشته!! بدبخت کجاش زشته آخه! ا
*
بعد قرنی اومدم در مورد یه بدبختی خودم بنویسم ها! نمی ذارن که! باید نگران محمدرضا گلزار هم باشم! :دی

Monday, June 28, 2010

الیور توییست در جام جهانی!ا

یه زمانی بود که عاشق فوتبال و از طرفدارای پروپا قرص تیم ملی و استقلال و آلمان و اینا بودم. یکی دو تا دفتر داشتم توش عکس های بازیکن ها رو می چسبوندم و حتی شعر واسشون می سرودم! یه دفتر دیگه هم مخصوص بازیگرها داشتم که ذکرش در این مقال نمی گنجه!:دی
اوف! نمی دونی چه شعرها که سروده بودم! از همه بدتر این که عاشق حمید استیلی بودم!! و چند تا بازیکن دیگه. ا
جام جهانی رو هم خیلی دوست داشتم کلا! ا
اما ... می گن عشق شدید زمانی از بین می ره و حتی به نفرت تبدیل می شه ... این در مورد من صادقه!:دی کم کم علاقه ام کم شد و فقط در این حد موند که "عاشق حال و هوای روزهای بازی تیم ملی یا استقلال پرسپولیس و جام جهانی هستم" حتی اگر تماشا نمی کردم بازی ها رو. اما اون هم گذشت. و فقط موند علاقه به حاشیه ی فوتبال: مراسم قرعه کشی و این حرفا. ا
الان به جای رسیدم که بعد از چند تا بازی، تازه از برادرم می پرسم: "این جام جهانی کی شروع می شه پس؟!!!" یعنی حال و هوا رو بخورم من!! ا
از همه بدتر این که دیروز در حال گذر، الیور بیرهوف رو که زمانی طرفدارش بودم تو تلویزیون دیدم و با ذوق زدگی گفتم: ئه!! الیور توییست!!! ا
اینم ته مونده ی عشق من به فوتبال

Friday, June 25, 2010

وقتی زن سر كار می‌رود، خرج اضافی به وجود می‌آید

آخه آدم یا یه گروه تا چه حد می تونه وحشی باشه! اون از مشاور خ که می گفت زن های جامعه مثل گوشت هستند و مردها مثل گربه، اون از گشایش بانک مخصوص بانوان ... ا
شهرزادنیوز: موسی قربانی، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس، با ارائه‌ی یک راه حل بدیع برای مشکل بیکاری خواهان وضع قانونی شد که اشتغال دو نفر از یک خانواده را ممنوع کند. به گفته ی وی در برخی از خانواده‌ها زن، مرد و فرزندان کار می کنند و در خانواده های دیگر همه بیکارند و اگر از هر خانواده تنها یک نفر سر کار برود، مشکل بیکاری در ایران حل می شود. قربانی در پاسخ این پرسش خبرنگار ایلنا که: اگر فقط یكی سر كار برود چرخ زندگی نمی‌چرخد، گفت: “اتفاقا خیلی خوب چرخ زندگی می‌چرخد، این تصور شما اشتباه است. اتفاقا وقتی زن سر كار می‌رود، خرج اضافی به وجود می‌آید. وقتی زن سر كار می‌رود، آن وقت باید كلی پول كودكستان بدهند برای بچه خانواده. باید غذای آماده بخورند، كه این خودش كلی خرج دارد.” وی سپس به الگوی عربستان سعودی اشاره کرد و افزود: “من چند وقت پیش رفته بودم مكه. وقتی به عربستان می‌روید یك كارمند زن نمی‌بینید. اگر فقط همین مساله را در ایران عملیاتی كنیم، بسیاری از مشكلات حل می‌شود.” ا
این آقا دقیقا مصداق کمال آقای کمالیه! ا
به جای این که مساله رو حل کنن، صورت مساله رو پاک می کنن! ا

Monday, June 21, 2010

به به! چه بوی خوبی

خیلی وقت ها پیش میاد که یاد دلارا می افتم... قبل و بعد از اعدامش، خیلی از مردم - از جمله خودم - خونواده ی مقتول رو سرزنش می کردیم. مخصوصا بعد از اعدام، شدیدا از دست خونواده ی مقتول عصبانی و ناراحت بودیم. من الان از دست اونا عصبانی نیستم. اونا حق داشتن ناراحت و عصبانی باشن. ا
نمی خوام به جزئیات حادثه بپردازم و بگم دلارا متهم نبوده. ا
بعد از اعدام، خیلی از مردم، عصبانیت شون رو صرفا روی خونواده ی مقتول معطوف کردن. در حالی که صرفا باید به قانون حمله کنیم. قانون مگه واسه این نیست که مردم از سر احساسات تصمیم اشتباه نگیرن؟ این قانون اعدام، به این صورتی که در ایران اجرا می شه، یه قانون چرند مزخرفه، چون طبق این قانون، باید انتقام خون ریخته شده رو با یه خون ریخته شده ی دیگه گرفت! خب قربونت، پس همون طوری قاتل رو بده دست خونواده ی مقتول تا خونش رو بریزن دیگه!! نمی فهمم این قانون اعدام واسه چی وجود داره، وقتی همه رو زارت و زورت دارن اعدام می کنن، حتی اونایی رو که قبل از هجده سالگی مرتکب قتل شدن! ا
به هر حال، اصلا نمی خواستم اینا رو بگم. ا
یاد یکی از کلاس های دبیرستانمون افتادم. کلاس دینی (یا بینش یا هر چرندی که اسم این درس بوده اون موقع!!) ا
دبیر داشت در مورد عطر و گناه موعظه می کرد که فلانی گفته بوی خوش عطر اگه به مشام نامحرم برسه، گناهه و نباید عطر زد و کلا شر داشت می گفت. ا
دلارا گفت: "ولی من از یه روحانی شنیدم که اگه کسی که عطر رو استشمام می کنه، بگه ""به به! چه بوی خوبی!""، اون وقت کسی که عطر زده گناهکاره. یعنی باید طرف به زبون بیاره اینو!" ا
کاری به چرندیات اسلام در این مورد ندارم اصلا، ولی حرف دلارا هم خداییش چرند بود!:دی یعنی فرض کن یکی از کنارت رد شه و بلند بگه "به به! چه بوی خوبی!" و اون وقت این حرفش باعث شه تو گناه کرده باشی! آ ا
دلارا، این "به به! چه بوی خوبی" رو با اون لحن مخصوص خودش گفته بود، هیچ وقت از یادم نمی ره. ا

Saturday, June 19, 2010

مرگ تان مبارک

به خدا این مملکت ا.سلامی با این کاراش ما رو گیج کرده! دیگه نمی دونیم باید عزا و رحلت و سالروز مرگ و این چیزا رو تسلیت بگیم یا تبریک!لبته این چیزی که دیدم، مال روز رحلت آقای خمینیه: یه دونه از پوسترهای بزرگ تبلیغاتی زده بودن تو یکی از بلوارها، در رابطه با رحلت. شعر و عکس و رمانتیک و این حرفا. بعد آخرش نوشته بودن که رحلت امام رو تبریک می گوییم! والا تو روزای محرم واسه عاشورا که این همه مردم خاطرشو می خوان و باورش دارن و واسش اشک می ریزن و حال و هوای این ایام رو دوست دارن، همه تسلیت می گن به هم! حالا این که چرا واسه فوت خ تبریک می گن، والا من موندم! ا
البته این تبریک دلیل بر این نمی شه که تلویزیون و یا حداقل کانال محلی، یه برنامه ی شاد بذاره به مناسبت مرگ خ!! همچنان عزاداری رسانه ای به قوت خود باقیست. ا

Monday, June 14, 2010

کدوم احمقی می گه طرف توئه؟

تو اون چند تا عضوی رو که می گن تحت فشارن به من نشون بده، تا من بهت بگم اسکولت کردن، یا این که بازم داری فکر می کنی می تونی ملت رو اسکول کنی! ا