قبلا عقیده داشتم پول خرج کردن لذتش بیشتر از پس انداز کردن است. ا
من اصلا اهل پس انداز کردن نبودم و نشون به اون نشون که تا هجده سالم شد، تمام حساب های پس اندازی را که پدر و مادرم با عشق و علاقه برای آینده ی نامعلوم من افتتاح کرده بودند، مسدود نمودم و حالش را بردم اساسی. یعنی کلا عقده ای بودم و خداخدا می کردم هجده ساله بشوم تا گواهینامه رانندگی بگیرم و پول از حسابم بردارم و یا خودم برای خودم حساب باز کنم و از این کارها. البته آن زمان در عنفوان جوانی در کنار مسدود نمودن هر چه حساب پس انداز داشتم، دو حساب برای خودم در بانک های دیگر باز کردم، یکی عابربانک که کارتش را چند ماه پیش پس از چند سال آزگار در گوشه ای از خانه در حالت خمیده پیدا نمودم. گم کردن این کارت باعث شده بود که بروم زحمت بکشم یک حساب دیگر برای عابر بانک باز کنم. هااا، یک حساب قرض الحسنه در بانک بنیاد باز کرده بودم به مبلغ دو هزاااار تومان. خیلی پول زیادی بود. تازه پول خودم بود. آن موقع بانک بنیاد قرار بود قرعه کشی کند و مبلغ دوهزار تومان برای افتتاح حساب قرض الحسنه کافی بود و من هم دلم نمی خواست پول بیشتر به حساب بریزم. چون اصولا خرج کرن بهتر از پس انداز کردن بود. تازه آن هم حساب قرض الحسنه که هیچ سودی ندارد، ارزش هم ندارد. تازه عقیده داشتم اگر قرار است برنده شوم، با همین دو هزار تومان هم می توانم برنده شوم. اصلا نمی دانم چرا من حساب قرض الحسنه باز کردم! چون عقیده داشتم که این پول ها خوردن ندارد و پول باد آورده را باد می برد. نشان به آن نشان که پولی را که خودم با زحمت به دست می آورم، به زحمت خرج می کنم، اما پول بابا و مامان مان را در سه سوت باد می برد. اکنون از پول بادآورده استقبال می کنم. آن زمان جوان خام بودم و جاهل! ا
نتیجه این شد که بعد از گذشت پنج سال از مسدود نمودن حساب هایم کلهم، یکهو نوری بر من تابیده شد و به آینده نگریستم و دمی خیام را از یاد بردم و طی یک سری عملیات انتحاری رفتم یک حساب سپرده ی کوتاه مدت باز کرده و دیدم که پول جمع کردن هم بسی لذت دارد مثل این که. حالا آدم هایی را که زیر بالش خود پول پس انداز می کردند، درک می کردم. نکند این بانک یکهو ورشکست شود و پول ما دود شده به هوا رود؟
یک دورنمای جهان گردی در ذهن خود تصور نمودم و یک ماشین بی ام و سری 7 که عقده ی داشتنش را دارم و به سرپرستی قبول کردن چند بچه (چون بدون شوهر بچه دار شدن عیب است و با شوهر هم بچه دار شدن درد دارد، البته اگر قرار باشد شوهر بچه در شکم خود بپروراند، قبول می کنم که بچه ای از خود داشته باشم) و لذت پول خود را خرج کردن در این راه ها بسیار بیشتر از پول دیگران را خرج کردن است. اما همه اش نگران این مساله هستم که صندلی بی ام و فیت یک انسان کوچک نشود، آن وقت من چه خاکی بر سرم بریزم؟
با یک حساب سرانگشتی می شود روی این حساب کرد که در سن کهولت به این دو آرزو دست یابم، و از آن جایی که ممکن است به سن کهولت نرسم، و ناکام بمیرم، باید بگردم زودتر یک شغل نان و آبدار گیر بیاورم و یا این که باید روی ارث پیرهای فامیل حساب کنم.ا ا
*
حکمت نوشت: ا
گفته اند: آدمی باید در زندگی اش یا خرج کند یا پس انداز کند. هیچ وقتی برای انجام دادن هر دوی این کارها نیست. ا
*
دل نوشت: ا
البت هنوز هم خرج کردن لذتش بیشتر از پس انداز کردن است. ا
manam motaghedam kharj kardan behtare vali pas andaz ba omid khrj kardan ham kheyli hal mide!
ReplyDeletevali az in pas andazhaee ke hich hadafi poshtesh joz pas andaz nist khosham nemiyad!!
منم با نظر زنجبیل بانو موافقم
ReplyDelete:)
اما خداییش خرج کردن خیلی حال میده
:D
خرج کردن رو دوست ندارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم پسانداز کنم . در ضمن حساب جدید مبارک !
ReplyDelete